به گزارش شهرآرانیوز، شامگاه سه شنبه، ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از چاپ تازه دیوان غلامرضا قدسی، شاعر برجسته درگذشته مشهدی، رونمایی شد. این چاپ تازه، که در مهرماه گذشته انتشار یافته است، بعد از حدود سی سال از چاپ پیشین در اختیار علاقهمندان قرار میگیرد. در این مراسم، که در سازمان مرکزی جهاد دانشگاهی واحد مشهد واقع در دانشگاه فردوسی، انجام شد، علاوه بر خانواده زنده یاد قدسی، برخی از مسئولان فرهنگی استان خراسان رضوی و شهر مشهد و نیز تعداد چشمگیری از دوستاران و دوستان شاعر یا خانوادههای ایشان نیز حضور داشتند.
این برنامه با سخنرانی برخی مسئولان و نیز استادان و صاحب نظران ادبیات و نیز پیامهای مکتوب و صوتی برخی دیگر، ازجمله محمدرضا شفیعی کدکنی، عباس خیرآبادی و فرزانه قدسی ــ که چاپ تازه دیوان به اهتمام او صورت گرفته است ــ همراه بود و با رونمایی از دیوان قدسی پایان یافت. گزیدهای از سخنان برخی حاضران در این نشست را میخوانید.
«آفرینای هنری مرد خراسانی/ طایر قدسی آزاده زندانی
تنْت پنهان شده در ظلمت اهریمن/ جانْت برکرده سر از رحمت یزدانی»
من هم سعادت این را داشتم که بارها مرحوم قدسی را دیده بودم، در منزل استاد قهرمان و در دانشکده ادبیات. بخشی از سالهای پسین حیات شادروان قدسی به تدریس در دانشگاه فردوسی گذشت، در دانشکده ادبیات. یادم هست ایشان که از کلاس میآمدند میرفتند اتاق شادروان محمد عظیمی که با هم دوستی داشتند.
این همکاری برای بنده باعث سرفرازی است، برای اینکه قدسی آدم تجربه اندوختهای بود، در مشاغل مختلف و موقعیتهای خاص فرهنگی و سیاسی قرار داشت، آموزهها و آموختههایی داشت که برای کمتر کسی اتفاق میافتد، از دروس حوزوی و تعالیم اسلامی، تعالیم قرآنی گرفته تا حوزههای ادبی و فرهنگ و تمدن و اندیشه.
قدسی از سلاله کار بود؛ بخش عمدهای از عمرش به تلاش در راه کارآفرینی و کارآزمودگی گذشت. در کارخانهها و مؤسسات تولیدی خدمت کرد. از آن مهمتر اینکه این تجربهها را به کار بست. این در شعرهای او هم بارز است. وجه مشخصه قدسی مبارزات سیاسی اوست، مبارزاتی که در شعرش هم به صورت تشبیه و کنایه انعکاس پیدا کرد. شعر او سرشار از آموزههای انقلابی و آموزههای دینی برای تحقق آرمانهای اسلامی، به خصوص نظام جمهوری اسلامی است که دستاورد حیات افراد مبارزی از قبیل او در خراسان و در جاهای دیگر است.
اشاره کرده اند به ارتباط او با چهار تن دیگر از چهرههای ادبی خراسان که امروز هیچ کدامشان درمیان ما نیستند. اگر تهران گروه ربعه داشت، مشتمل بر صادق هدایت، مجتبی مینوی، بزرگ علوی و مسعود فرزاد، خراسان گروه خمسه داشت: قدسی، کمال، صاحبکار، قهرمان و باقرزاده. این پنج تن قائمه ادبیات خراسان بودند و شخص مقام رهبری برای ایشان احترام قائل بود.
من ناظر بر این احترامات بودم: هم درمورد کمال پیام دادند، هم ــ به خصوص ــ درمورد باقرزاده پیام مخصوصی به برنامه بزرگداشت ایشان دادند، هم درمورد قهرمان و صاحبکار، چون علاقه خاصی به ایشان داشتند، برای اینکه پیش از انقلاب، در سالهای مبارزات، باهم بودند و در سالهای پس از انقلاب هم مرتب باهم مراوده داشتند. توفیق بزرگی بود برای ادبیات خراسان که بر این پنج تن قائم بود.
تجربیاتی که قدسی در زندگی اش داشت شعر او را، علاوه بر ویژگیهای فنی و تکنیکی، سرشار از اندیشه میکرد. تنوع مضامین و اندیشهها در شعر بسیار درخورتوجه است و من کمتر کسی را میشناسم که این قدر توانسته باشد از تجربیات متنوع و گوناگون خودش استفاده کند. خب، حضور قدسی در مجامع مختلف علمی و ادبی و مبارزاتی، به خصوص ایام زندان که برای او یک دانشگاه بود، شعرش را از مضمون سرشار کرده است، به طوری که هر سلیقهای رو تأمین میکند؛ هرکس با هر نگاهی از شعر او توشه برمی گیرد. این توفیق کمی نیست.
ازنظر قالب، قدسی هم از قالب مسلم و مسلط غزل بسیار استفاده کرد. البته مضمونهای او متنوعتر از غزل سنتی است که ما در ادبیات میشناسیم و معمولا با مضامین غنایی و عاشقانه و عواطف انسانی تعریف میشوند. درمجموع، من میخوام عرض کنم که شعر قدسی شعر امروز، شعر روزگار ماست، شعر زمانه خودش.
من افتخار آشنایی با استاد قدسی را هم زمان با استاد صاحبکار در سال ۱۳۴۳ داشتم. در مشهد، همواره از گفتار و دیدار این دو بزرگوار بهرهمند بودم. تمام دل خوشی من این بود که شعرهایی را که میگفتم، آقای قدسی تصحیح میکردند. خاطرات زیادی از ایشان دارم. سال ۱۳۵۰ که ایشان در زندان بودند، من دژبان زندان بودم.
در دوره نظام وظیفه خدمت میکردم. یک بار با همان لباس ارتشی به خانه آقای قدسی رفتم. به همسر ایشان گفتم: «هر کاری یا سفارشی دارید، من میتوانم به زندان بروم و با ایشان صحبت کنم.» ایشان مقداری گلایه داشتند که طبیعی است؛ شاعر و دانشمند و عالم، به ویژه اگر متعهد و انقلابی باشد و زندان برود، طبیعی است که خانواده اش خیلی راضی نباشند.
در وفاداری و بخشندگی بی نظیر بودند. به هر حال، ما دوستان زیادی داشتیم، ولی ایشان واقعا دست و دل بازتر از هر کسی بود؛ یعنی، اگر چیزی از ایشان میخواستیم، هرقدر هم به آن دل بستگی داشت، میداد. «کمال الجود بذل الموجود.» در آغاز انقلاب ــ خود ایشان برای من تعریف کرد ــ فشار آورده بودند به استاد فرخ و میخواستند ایشان را بازداشت کنند؛ یک تنه ایستاد. ایشان در رنج از نابکاران بود.
وقتی که مدیرکل اوقاف شدند، روی همان صداقت و روی همان سادگی و بی پیرایگی، وجوهاتی را که وقف میشد، پیش از اینکه حساب مشترکی باز کنند، در دفتر خودشان نگه میداشتند. کسان بداندیشی علیه ایشان طرح دعوای کیفری کردند، به عنوان اختلاس و سوءاستفاده. پرونده که آمد زیر دست من، دیدم ایشان از هر کژی و کاستی مبراست.
به هرحال، استاد قدسی همیشه تنها بود. باوجود همه کسانی که دوروبرش بودند، یک رنجهای خاصی در چهره و در چشم ایشان دیده میشد؛ کسی که با این رنجها آشنا بود و از او شناختی داشت میتوانست آنها را درک کند.
چقدر خوب است که یک بزرگداشتی برای مرحوم قدسی مشهدی برگزار شود، بزرگداشتی ملی و کشوری! بررسی شعر و شخصیت ایشان نیاز به یک همایش کشوری دارد، نه اینکه فقط در خراسان باشد. من امیدوارم با همت کسانی که درصدد هستند، این کار انجام شود.
همان طورکه میدانید، اشعار قدسی در مجلات و نشریات متعددی منتشر شده و تأثیرگذاری و شهرت خود را به دست آورده است. قدسی در زمینههای اجتماعی شعرش را به کار گرفت؛ به همین دلیل عمدهای از اشعارش نابود شد. بعضی از غزلیاتش در زمان حیات وی فراهم آمد، مابقی اشعارش با دقت زیاد از کتاب ها، دفترها، کاغذهای یادداشت گردآوری و نیز از نوارهای کاست پیاده شد. [اواخر دهه ۶۰]خواهرم، نرگس قدسی، به منزل استاد سخن، مهرداد اوستا، به تهران رفت.
او پیشنهاد نوشتن مقدمه کتاب را به استاد داد، و ایشان با کمال میل قبول کردند. چاپ جدید دیوان قدسی بعد از گذشت سالها محقق شد. اشعار جدیدی که به دست آمده بود در دیوان قدسی گنجانده شد. انواع ویرایش اعمال شد و سال شمار تصحیح شد. اشعار براساس «غزلیات»، «رباعیات»، «مثنویات»، «مقطعات»، «قصاید»، «منظومه ها»، «غزلیات ناتمام و تک بیت ها» طبقه بندی شد و تعلیقات غزلیات در بخش پایانی آورده شد. عکسها با کیفیت بالا، با سعی در شناسایی افراد، در بخش «تصاویر» اضافه شد.
شادروان غلامرضا قدسی، از یک سو میراث دار سنت ادبی خراسان بود و از سوی دیگر، یکی از چهرههای آرمان گرا و انقلابی معاصر به شمار میآمد. این دو ویژگی زیستی در وجود زنده یاد قدسی، باعث شده بود تا شعرش ویژگی خاصی بگیرد؛ از یک سو سنت گرا باشد و از سوی دیگر آرمان گرا و انقلابی. این آرمان گرا و انقلابی بودن، خاصیت نو بودن به آن سنت گرایی میداد و آن سنتی بودن پشتوانه این ویژگیها بود. این ویژگی در شعر قدسی بی نظیر بود.
درباره سبک شعر قدسی، میتوان آن را هندی-خراسانی نامید. محبوبیت غزل، استقلال بیتها و استفاده از روش مدعا مثل، ویژگیهایی است که میتوان از سبک شعر هندی گرفت. در کنار این ها، پرهیز از معایبی مثل تکرار قافیه و افراط در نازک خیالی و بعضی ناهنجاریهای زبانی که در بعضی شاعران سبک هندی دیده میشود و سرودن شعر در نهایت فصاحت و سلامت زبان، ویژگیهای سبک خراسانی را به نمایش میگذارد.
همچنین، خردمندی و خودنگری، بلند طبعی و شکایت از پستیهای روزگار، نگاه عرفانی و معنوی به انسان، اشارات و تلمیحات عرفانی و دینی و ملی و فرهنگی، نشان از همان زیست حکیمانهای داشت که ویژگی دیگر اشعار اوست که در غزلهای او مشهود است و در قصیده هایش نیز به فراخور موضوع وجود دارد.
بحث من نقش ادبیات حماسی در حراست از جغرافیای ملی است. امروز، به نظر من، بیش از هر زمان دیگری، ما به ادبیات «شاهنامه» نیاز داریم، به «ای ایران!ای مرز پرگهر!» نیاز داریم، به «وطنم!ای شکوه پابرجا!» نیاز داریم، به ادبیاتی نیاز داریم که باعث امید باشد، نویدبخش باشد، بشارت بخش باشد، دل مردم را گرم کند، قرص کند؛ ازآن طرف، برعکسش، هرچیزی که باعث یأس و بی اعتنایی و جدایی بشود حتما محکوم است.
ادبیات قدسی، به نظر من، از این جنس، از جنس «شاهنامه» است. همه مان میدانیم که ایشان مبارزات انقلابی داشته اند و آن واژههایی که رهبر معظم انقلاب درباره شان به کار برده اند خیلی خاص اند؛ این واژهها به راحتی خرج نمیشوند: «شاعر آزاده»، «ادیب بلندآوازه»، «مبارز انقلابی دیرین» که «شعر و ادب را در راه تحقق انقلاب مقدس اسلامی با چیره دستی به کار برد».